نظریه مغز راست مغز چپ و ارتباط آن با هنر

نظریه مغز راست مغز چپ

بسیاری از مردم تئوری راست مغزی و چپ مغزی را شنیده اند ، و مدت هاست که این عقیده رایج وجود دارد که هنرمندان راست مغز می باشند. طبق این تئوری ، راست مغزی مناسب موارد بصری است و به ما در فرآیندهای خلاقیت کمک می کند.

این یک روش عالی برای توضیح اینکه چرا بعضی از افراد نسبت به دیگران خلاق تر هستند می باشد. این تئوری همچنین برای آموزش هنر به مخاطبان گسترده تری و ایجاد تکنیک های جدید برای انجام این کار شگفتی هایی را بوجود آورده است. با این حال ، حقیقت در مورد دو طرف مغز چیست؟ آیا واقعاً یکی روی خروجی خلاق ما تأثیر می گذارد و دیگری به ما کمک می کند منطقی فکر کنیم؟

این یک ایده جالب است که باید در مورد آن فکر کرد و آن را که ده ها سال بر مباحث هنری حاکم بوده است. شواهد جدیدی که تئوری را از بین می برد ، فقط به این بحث می افزایند. خواه درست باشد یا نه ، مفهوم درست مغز مطمئناً شگفتی هایی را برای دنیای هنر به وجود آورده است.

نظریه مغز راست مغز چپ چیست؟

ایده تفکر مغز راست ومغز چپ از تحقیقات انجام شده در اواخر دهه 1960 یک روانشناس آمریکایی راجر دبلیو اسپری تهیه شده است. او کشف کرد که مغز انسان دو طرز تفکر بسیار متفاوت دارد.

مغز راست ویژوال است و اطلاعات را به روشی بصری و همزمان پردازش می کند. ابتدا به کل تصویر و سپس جزئیات نگاه می کند.
مغز چپ کلامی است و اطلاعات را به روش تحلیلی و پی در پی پردازش می کند. ابتدا به قطعات نگاه می کند و سپس آنها را جمع می کند تا کلیت به دست آید.

اسپری در سال 1981 به دلیل تحقیقات خود درباره این تئوری جایزه نوبل را دریافت کرد. . در واقعیت ، هر دو نیمکره مغز ما برای کارهای مختلفی از جمله تفکر خلاق و منطقی با یکدیگر کار می کنند.

چگونه تئوری مغز راست مغز چپ به هنرمندان مرتبط است ؟

با استفاده از نظریه Sperry ، فرض بر این است که افراد دارای مغز راست اغلب، خلاق تر هستند. این امر در مفهوم سمت راست مغز چپ مغز معنی دارد.

وقتی نقاشی را شروع می کنید ، باید بتوانید نقاشی نهایی را در ذهن خود تجسم کنید (مغز راست که از کل کار می کند).
    سپس نقاشی را توسعه می دهید ، عناصر را انتخاب می کنید ، رنگ ها را مطابق و مخلوط می کنید ، سایه ها و نکات برجسته و غیره را قرار می دهید (مغز راست که همزمان روی چیزهای مختلف کار می کند).
    در عین حال ، باید بتوانید با نگاهی انتقادی به آنچه انجام داده اید و انجام می دهید (مغز چپ تحلیلی است) نگاه کنید.

بر اساس این نظریه ، اگر می دانید که تفکر شما بر مغز راست یا چپ شما تسلط دارد ، می توانید به صورت آگاهانه تصمیم بگیرید که از روش درست فکر کردن در نقاشی یا نقاشی خود استفاده کند. مطمئناً بهتر از کار در اتومبیل است. با تلاش برای یک استراتژی متفاوت احتمالاً شما از نتایج متفاوتی که می توانید تولید کنید شگفت زده خواهید شد.

با این وجود ، اگر این تئوری اسطوره ای است ، آیا می توانید مغز خود را آموزش دهید تا به گونه دیگری کار کند؟ دقیقاً همانطور که می توانید یاد بگیرید که چگونه نقاشی کنید ، می توانید عادات خاصی از مغز را تغییر دهید ، و مهم نیست که علم پشت این چیست. این فقط اتفاق می افتد و شما می توانید آن را کنترل کنید. بگذارید دانشمندان نگران فنی باشند. نقاشی هایی برای خلق وجود دارد!

شما می توانید یاد بگیرید که با تغییر رفتارها و به کار بردن ایده ها و آگاهی از روند فکر خود ، از یک روش درست فکر کردن استفاده کنید. ما این کار را در طول زندگی انجام می دهیم (مثلاً ترک سیگار ، بهتر غذا خوردن ، از تختخوابیدن برای رنگ آمیزی و غیره) ، بنابراین آیا واقعاً مهم است که واقعاً مغز ما نیست که فکر ما را به دست بگیرد؟ قطعا نه.

این واقعیت که دانشمندان دریافتند هیچ تسلط مغزی درستی وجود ندارد ، تاثیری در نحوه عملکرد مغز شما ندارد. ما می توانیم به رشد و آموختن ادامه دهیم و به همان روشی که پیش از دانستن حقیقت انجام داده ایم ادامه دهیم.

“نقاشی در سمت راست مغز” بتی ادواردز

نمونه ای عالی از هنرمندان که خود را برای تغییر تفکر آموزش می دهند و بنابراین رویکرد آنها به هنر ، کتاب بتی ادواردز است که در سمت راست مغز ترسیم شده است. چاپ اول در سال 1980 منتشر شد و از زمان چاپ چهارم در سال 2012 ، این کتاب در دنیای هنر به یک کلاسیک تبدیل شده است.

ادواردز مفاهیم مغز راست و چپ را برای یادگیری نحوه ترسیم بکار برد و امروز به همان اندازه مرتبط است که هنگام نوشتن آن (و نظریه به عنوان واقعیت پذیرفته شد).

او تکنیک هایی را مطرح کرد که به وسیله آن می توانید هنگام ترسیم ، آگاهانه به سمت راست مغز دسترسی پیدا کنید. این می تواند به شما کمک کند تا آنچه را می بینید بجای آنچه می دانید ترسیم کنید. رویکردی مانند ادواردز واقعاً مؤثر است و به بسیاری از افرادی که قبلاً اعتقاد داشتند ناتوان از نقاشی هستند ، کمک کرده است.

در واقع هنرمندان باید سپاسگزار باشند که اسپری تئوری خود را توسعه داد. به همین دلیل ، افراد خلاق مانند ادواردز تمریناتی را تدوین کرده اند که موجب تقویت رشد تفکر خلاق و روش های جدید آموزش تکنیک های هنری می شود.

این هنر را برای مجموعه کاملاً جدیدی از افرادی که در حال جستجو در زمینه های خلاقانه خود هستند حتی در صورت تبدیل شدن به هنرمندان متبحر ، در دسترس قرار داده است. همچنین به هنرآموزان آموخته است که نسبت به روند تفکر و رویکرد خود به کارشان آگاهی بیشتری داشته باشند. به طور کلی ، قسمت راست مغز برای هنر عالی بوده است.

برچسب ها : ”
محصول با موفقیت به سبد خرید اضافه شد.